خداحافظ عشق

*

*

 

 

خداحافظ عشق...

جمعه ها غروب و شبش براي من يكي نفرت انگيز ترين مواقع بوده و هست...

ولي اين غروب جمعه اتفاق خيلي وحشتناكي برام افتاد كه يك بهانه ديگه بهم داد كه اين نفرت از غروب هاي جمعه هزار برابر بشه...

لحظه وداع با آخرين عشق...

چرا آخرين عشق؟

خوب معلومه ديگه غلط بكنم و به گور پدر و مادر مرحومم بخندم ديگه اصلا دور و بر عشق و عاشقي برم...

ديگه تموم شد اين آخرينش بود...

براي كساني مثل من كه خيلي خيلي احساساتي هستند عشق و عاشقي يعني سم...

هيچ وقت تو زندگي به كسي رشك نبردم و به كسي حسادت نكردم...

ولي حالا صادقانه بگم به آدمهاي بي احساس و بي عاطفه با تمام وجود حسادت ميكنم...

كاش قلبي اين چنين توي سينه ام نبود...

 

كاش اينقدر احساساتي نبودم...

كاش بدون عاطفه و بي دل بودم...

و هزاران كاش و كاشهاي ديگه...

كه البته هيچ فايده اي ندارند جز عذاب خودم... 

ولي با تمام وجود و همه توان سعي ميكنم به اين قسمي كه ميخورم پابند باشم...

قسم به تمام كائنات كه ديگه هيچ موجود زنده اي كلمه دوستت دارم رو ديگه از زبان من نخواهد شنيد...

همين و فقط همين...




موضوعات مرتبط: نواي عشق ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, | 1:1 AM | نویسنده : شهريار.ب |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.